ای حضرت خورشید،تو نورُعلی نوری تو زینت شـیـر خـدایی سـرمـسـتـوری
بـایـد بـیـامــوزم بـرای تـوســرودنرا نـذرقـدمهایت کـنم هم جان وهم تن را
دُرّی نفیس وقـیمتی میسازی ای خانم تا که بیاندازی نگـاهی سنگمـعـدن را
وقتی طـبیب دردها هستی،نخـواهم داد بهعـیـش عـالـم لـذت بـیـمـار بـودن را
از ابـتـدا تــا انـتـهـای تـو خــدا بــاشــد نیمت اگر زهراست،نیمت مرتضی باشد
مانـند زهـراعـصـمت پـروردگاری تو شـاگـردِ مـمـتـازیـلِ دُلـدُل سـواری تـو مثل علی و فاطمه بعد از تو!؟ممکن نیست صدیـقـۀ صغـرایی و هـمـتـا نـداری تو هر گاه لب وا میکنی و خطبه میخوانی چیزی شبیه حـمـلـههای ذوالفـقـاری تو
عرش خدا چون دفـتـر کار عـلـی باشد در دفـتـرش قـائـم مـقـام و کارداری تو
ای وای از وقتی که چادربرکمرداری
یا دستمال مـرتضی را روی سرداری
سنگ محک در باب ایمان میشود زینب تفـسیرمـوضوعی قـرآن میشودزینب
فهـمـیـدم ازفـرمـایش پیـغـمـبـراعـظـم جمع حسن جان و حسین جانمیشود زینب تفسیرعشق است وخودِ عشق است ومعشوق است در سرزمین عشق سلطان میشود زینب زینب حـسینی مذهبِ یکدانۀ دنـیاست گفتم حسین وبازگـریان میشود زینب
مادر سفارش کرد که در روزعاشورا جانت حسین در خونغلطان میشود زینب
مادر سفارش کرد که در روز عاشورا
مادر سفـارش کـرد که زیر گـلویش را